مشارکت، راز پایداری زندگی زناشویی
امین میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)
وقتی یک زن سخت تلاش میکند که عاشق خوبی باشد، تمام خلاء های زندگی را به تنهایی پر میکند و به مرد فرصت پر کردن این خلاءها را نمیدهد و آنقدر گرم این کار میشود که فرصت نمیکند ببیند آیا به او نیز عشق ورزیده میشود یا نه.
البته اینجا زبان عشق ورزیدن، صرفا کار و به دوش گرفتن همه مسئولیتها تلقی می شود.
مثال: تصور کنید که زن و مردی در قایق پارویی هستند.
زن در جلوی قایق نشسته و مرد در قسمت عقب. هر دو یک جفت پارو دارند. قایق به خوبی و زیبایی حرکت میکند و زن فرض میکند که هر دو در حال پارو زدن هستند.
حال لحظهای فرا میرسد که زن احساس خستگی میکند و تصمیم میگیرد کمی استراحت کند.
ناگهان قایق میایستد و زن برمیگردد و میبیند، مرد تمام مدت نشسته بوده و کاری نمیکرده و یا خواب بوده و تمام مدت زن به تنهایی پارو میزده و مرد فقط یک مسافر بوده است - نه به معنی اهمال کاری و فرصت طلبی- شاید هم برگردد و ببیند هیچ کس داخل قایق نیست!
گاهی خانم ها چنان شور و اشتیاقی برای پیش بردن رابطه نشان می دهند که متوجه سهم خود و همسرشان نیستند
و زمانی که با ناراحتی مواجه می شوند احساس می کنند که همه کارهایی که انجام داده اند دیده نشده، حس زیان، پوچی و ناسپاسی آنها را به شدت پرخاشگر می کند.
در حالی که اگر نقشها و سیاستهای ارتباطی را رعایت کنند، مشکلی پیش نمی آید و به هدف خود می رسند.
وقتی زن به تنهایی برای رابطه تلاش می کند، انزجار زیادی در وجود او انباشته میشود،
برای اینکه با چنین احساسی مواجه نشود حتما باید مشارکت را در همسرش برانگیزد.
مردها هنگامی احساس خوبی نسبت به خودشان دارند که مسئولیت کاری بر عهدهی گذاشته شود و به مشارکت آنها اهمیت داده شود.
این مشارکت، راز پایداری زندگی زناشویی است.
اگر دقت کرده باشید از زبان اطرافیان می شنویم که می گویند فلانی، همسرش همه کاره است،
شوهرش نقشی ندارد و...
پذیرش کلینیک مشاوره شرق تهران:02177249607-- 02177450159
نشانی: میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام- بعد از میدان صدم- ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 واحد 20
با عرض سلام خدمت شما دکتر میرموسوی عزیز.
باز هم ممنون بابت مطالب آموزنده تون.
راجع به این پست، چطور میشه کمی هم ما استراحت کنیم و مشارکت احساسی رو به عهده همسر بذاریم. من یه بار این حس بهم دست داد، که در ابراز احساسات یا در آغوش گرفتن بیشتر من پیش قدم میشم،بیشتر از همسرم، به مدت یه ماه پیش قدم نشدم و به نظر خودم مثلا سرد بودم! اما همسرم اصلا متوجه نشده بود! همون سهم همیشگی در ابراز رو ادامه داد تا اینکه یه روز بهش گفتم که من یه ماه مثلا کم محلی کردم بهت اما تو متوجه نشدی اصلا! کلی خندیدیم! و گفت که از این به بعد بیشتر ابراز میکنه. البته من شاید گاها زیاد بررسی میکنم تعداد ابرازهای عاشقانه و اینا رو! اما چون معیارهای اندازه گیری عشق ورزی مون متفاوته کمی دشوار میشه این قضیه. همون قضیه امتیاز دهی، ما خانوم ها به ابراز کلامی بیشتر امتیاز میدیم، اما میدونم که همسرم به کارهایی که برای من انجام میده امتیاز بیشتری میده بعد دیگه خیالش راحته و تمرکز میکنه رو کارهاش.
به نظرتون همین کم محلی راه کاره؟کار بدیه؟ یا با کلام نرم نیازهامون رو ابراز کنیم؟شما چی پیشنهاد میکنید؟
ببخشید خیلی حرف زدم. ممنونم ازتون.
سلام
با وجودی که شاید کمی مایل باشید مشارکت احساسی رو به همسر واگذار کنید، اما نظر اینه که اون از نقش کمترش آگاه بشه ، به طوری که گاهی تنظیم کنه روشهای مختلف ابراز احساسات رو به کار ببره،
با اطلاع ندادن نیازتون به همسر، یه فشار روانی رو خودتون ایجاد می کنید و از طرفی چشم انتظار تغییر اون می مونید و این چشم انتظاری، توقع ایجاد می کنه، متوقع شدن، تنش رو بالا می بره چون اگه به جای نیاز، متوقع شدن ابراز بشه، ما مردها اول یاد این می افتیم که مگه چیزی کم گذاشتیم!!؟ چی کم داشتی تا الان!؟
یعنی کلا موضوع جور دیگری استنباط میشه
سلام. خسته نباشید.
ممنونم از راهنمایی های بی دریغتون.
راهنمایی تون کاملا درسته و تا الآن به تفاوت توقع و نیاز اصلا فکر نکرده بودم. خیلی خوب بود.
یک دنیا ممنونم، بخاطر وقتی که گذاشتید سپاسگزارم.
پایدار باشید آقای دکتر.و ما هم هرروز ازتون مهارت یادبگیریم.
خواهش می کنم انجام وظیفه ست
لطف دارید