چرا حالمان خوب نمی شود!؟
اگر تا این اندازه مقاومت مردم در پذیرفتن سهم خود در مشکلات، نبود بسیار زود در فرایند مشاوره نتیجه می گرفتند، هزینه ها کاهش پیدا می کرد و روابط صمیمانه تر می شد.
هنوز مردم تصور می کنند حتما باید بیمار یا دیوانه باشند تا به مراکز روانشناسی مراجعه کنند.
هنوز شرمسار می شویم اگر مجبور شویم به نزد روانشناس برویم.
آن وقت دمِ از روشنفکری می زنیم، بخورد تو سرمان!
نه به تحصیلات و ادعای خارج رفتن و مملکت را غیرقابل تحمل دانستن، نه به شرم و خجالت یا علامهِ دَهر دانستنِ خود.
هنوز جرات نمی کنیم به عنوان مشاور به "یکی" از همسران بگوییم چند جلسه ای باید با شما کار کنیم؛ از در که بیرون بروند، از سوی دیگری متهم می شود به دیوانه بودن!
هنوز خانم برای مراجعه تنهایی به مرکز مشاوره باید روز و زمانی را تعیین کند که شوهرش منزل نباشد و نفهمد!
هنوز هستند مردانی که ملت را خودشان به تنهایی راهنمایی می کنند!
نه، این ملت تا اطلاع ثانوی "اصلاح بشو " نیست که نیست.