کیفیت ازدواج، به تیپ شخصیتی افراد و نوع شغل آنها به شدت وابسته است.
نوشته: میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)
شاید باور نکنید، اما با توجه به بررسی های بالینیِ مراجعان در مشکلات خانوادگی، قاطعانه می گویم تیپ افراد و نوع شغل آنها آنقدر مهم است که تاثیر سرنوشت سازی در سازگاری زندگی زناشویی دارد.
اگر از همه نظریه های تقسیم هوش و هوش های چندگانه بگذریم، معمولا مشاهده می شود افراد بر مبنای دو هوش نظری و عملی دست به انتخاب رشته تحصیلی و شغل می زنند که هر کدام توانایی های خاصی ایجاد می کند.
و طبیعتاً همین دو نوع هوش، در ازدواج و نحوه حل مشکلات هم تاثیرگذار است.
بُعد نظری، شامل اندیشه ها، مفاهیم، روابط و امور انتزاعی است و بُعد عملی شامل فعالیت هایی مثل کارهای مکانیکی، ساختمانی، نجاری، برق است.
واقعیتی که می بایست قبول کرد این است که افرادی که به فعالیت های عملی اشتغال دارند، معمولاً از توانایی های نظری و سواد عاطفی بی بهره هستند و این آغاز مشکلات در روابط بین همسران و مهارت های ظریف عاطفی است.
بدتر از همه اینکه، شخصی با گرایش و استعدادهای عملی، رغبتی به مطالعه در حوزه نظری و افزایش توانمندی های خود نداشته باشد. این بحران را تشدید می کند و کار به جایی می رسد که شخصِ درمانده از همسرِ ناآگاهِ خود، عملاً احساس می کند حتی مشاور هم نمی تواند به او کمک کند.
برای ما مشاوران، یقیناً نحوه ورود افراد به کلینیک، نحوه نشست و برخاست آنها و آداب و معاشرت شان ، نحوه گفتگو با همسر یا مشاجره با او و الفاظی که به کار می برند، تعیین کننده سطح سواد و درک و فهم آنهاست.
اجازه بدهید بگویم و به دل نگیریدکه قصد دارم بگویم حتی نشانگر سطح شعور افراد می باشد.
بنابراین در انتخاب همسر به شغل افراد ، تیپ شخصیتی آنها از سویی و میزان مطالعه آنها و گذاشتنِ وقت برای پرورش توانایی های نظری شان اهمیت بدهید.
پذیرش کلینیک: 02177249607
میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام-بعد از میدان صدم- ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 واحد 20
به انتخاب : میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)
خشمی با کنترل
فرض کنید همانطور که دارید رانندگی میکنید و به راه خود میروید ناگهان ماشین دیگری به طرز خطرناکی جلوی شما میپیچد.
اگر واکنش فکری شما این باشد:«مرتیکهی احمق!» آنوقت باید گفت که آمادهی خشم میشوید زیرا این عبارت کوتاه بلافاصله با اندیشههای غضبناکتر و انتقامجویانهتر دنبال میشود:
«نزدیک بود بزند به من، نمیگذارم راحت فرار کنی!» همانطور که فرمان را محکم میچسبید گویی گلوی آن جوانک را گرفتهاید بند انگشتان دستتان سفید میشود، بدنتان آمادهی جنگ میشود، نه فرار. دچار لرزش و اضطراب میشوید، دانههای عرق در روی پیشانیتان مینشیند، قلبتان به تپش میافتد، عضلات صورتتان منقبض میشود. دلتان میخواهد او را بکشید.
بعد که به اندازه کافی به او نزدیک شدید از خشم منفجر میشوید و عصبانیت خود را بر سر آن راننده خالی میکنید. سپس ماشین عقبی برایتان بوق میزند چون شما سرعتتان را کم کردهاید، تا ناراحتی تان را سر آن راننده خالی کنید. خلاصه حاصل کار، فشار خون، بی احتیاطی در رانندگی است.
اکنون به جای از کوره در رفتن، بیایید با بلندنظری بیشتری به آن راننده نظر بیفکنید:«شاید مرا ندید، یا شاید دلیل موجهی برای این بی احتیاطی داشته باشد، اصلا او ناراحت و عصبی، من چرا اعصاب و روانم را قربانی شرایط و شخص ناسالمی کنم.»
بدین ترتیب خشم را با ترحم آرام میکنید، یا حداقل خشم را به تعویق میاندازید، مشکل همانطور که ارسطو گفته است ابراز خشم بجا و مناسب است و اینکه غضب بدون کنترل ما جاری نشود.
بنیامین فرانکلین چه خوب گفته است که: خشم هرگز بدون دلیل نبوده است، اما این دلیل به ندرت موجه و قابل قبول است.
کتاب هوش عاطفی، دنیل گلمن( با اندکی تغییر)
پذیرش کلینیک: 02177249607