امین میرموسوی
مشاور ارشد خانواده
مشاجره می تواند ما را از یکدیگر متنفر کند!
باز شروع کرد...
دوباره همون بحثهای همیشگی...
خانم باز شروع کردی....
اصلا از این زندگی خسته شدم....
این جمله ها که حال و روز برخی از همسران را نشان می دهد و بیانگر مشکلی است که حل نشده یا پاسخ مناسبی ارائه نشده و همچنان موضوع بحث ادامه دارد.
باید از ادامه دار شدن بحث ها که موجب گلایه های فوق شود پرهیز کرد. زیرا حالِ بدمان به جای موضوع مورد بحث، به کل زندگی ، همسر و شخصیت همسر سرایت می کند.
دیگه از دستت خسته شدم....
هر شب میام خونه این داستان تکرار میشه....
و از این قبیل
در محتوای این شکایتها، درماندگی و احساسهای خصومتی وجود دارد که می تواند سریعاً به شخصیت همسر و کل زندگی سرایت کند و این تصور را ایجاد کند که از شخصیتِ همسر و زندگی متنفر هستیم.
این چالش حتما باید توسط زوج درمانگر بررسی شود.
مگر نه بحران می تواند به درگیری فیزیکی، سردی و خیانت هم منجر شود.
پذیرش کلینیک مشاوره شرق تهران: 02177249607 --- 02177450159
نشانی کلینیک
میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام-بعد از میدان صدم-ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 -واحد20
واقعا چرا شنونده نیستیم؟
وقتی فاقد مهارتهای کنترل هیجان هستیم، نمی توانیم شنونده باشیم.
هیجان خود به خود روی گوش دادن ما تاثیر می گذارد و نمی توانیم شنونده خوبی باشیم؛
در این بحث قصد داریم به موانع گوش دادن در روابط همسران می پردازیم.
افرادی که ذهن خوانی می کنند، افرادی هستند که سعی می کنند منظور واقعی را از قبل در ذهن خود تصور کنند،
این دسته از همسران حتی وقتی در جلسه مشاوره حضور دارند، به شدت به چهره، لحن، تن صدای همسر و اشارات او حساس هستند و ذهن خوانی می کنند.
خنثی کردن چنین حساسیتی در خود، واکنش های طرف مقابل را تعدیل می کند.
وقتی افراد مدام در حال مرور کردن آنچه می خواهند بگویند هستند، هیچگاه به درستی به حرف های طرف مقابل گوش نمی دهند.
ادامه مطلب را در سایت کلینیک مطالعه کنید:
پذیرش کلینیک مشاوره شرق تهران: 02177249607 -- 02177450159
نشانی کلینیک: میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام-بعد از میدان صدم- ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 واحد20
شخصیتهای نابالغ چه نشانه هایی دارند؟
شخصیتهای نابالغ چه نشانه هایی دارند؟ شخصیت های نابالغ چطور شکل می گیرند؟
در بحث پیشین به موضوع خویشتن داری پرداختیم که شرح آن را در پست قبل می توانید ملاحظه کنید.
واقعیت این است که وقتی خویشتن داری ضعیف باشد حتما از یک ثبات شخصیتی و هیجانی ضعیف حکایت می کند که تحت تاثیر برخی متغیرها مثل نوع حوادث زندگی و تجربه های منفی شخص از گذشته و سن پایین قرار دارد.
این موضوع سبب می شود که شخصیت قوی شکل نگیرد و یا با شخصیتی رو به رو باشیم که البته در حال رشد است و زمان می خواهد و کمک که طبعا مشاوره، آموزش، مطالعه و تجربه به شکل گیری آن یاری می رساند.
ادامه مطلب ...نوشته: میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)
بفهم مرا!
به سنی رسیدی که دیگر به تو "شازده" نمی گویند دیگر نمی گویند "شازده" کی داماد میشه؟ همین که این گونه صدایت نمی کنند شاید به این معنی است که "دوران شازدگی" را پشت سر گذاشته ای؛ در ابتدا به گمانم همین طور بود که برای ازدواج پیش قدم شدی.
اما..... مثل اینکه، برگ های دفتر زندگی من و تو با همین تصور پیش نرفت، هنوز از مقدمه زندگی فاصله نگرفتم و به فصل های آن نرسیده بودم که دریافتم بیش از حد انتظار باید برای شناساندن خودم به تو تلاش کنم. برای اینکه بدانی چه چیزی را چه موقع بگویی و نگویی، برای اینکه من را از جنس خودت فرض نکنی، فرق بگذاری بین لحن صحبتت با من و با مشتری؛ برای اینکه بدانی من با مادرت فرق دارم؛
تو چه تلاشی کردی برای این همه آگاهی؟ صبر کردی گذشت زمان به تو یاد دهد یا شاید پیش خودت فکر کردی بنشینی کلاهت را قاضی کنی بلکه جرقه ای از عالم غیب ذهن و احساس تو را بیدار کند، بدون مطالعه؟ بدون راهنمایی؟ دیگر از این گذشت زمان سنی باقی نمانده. و بیم آن می رود مابقی آن به مرور زمان از دست رفته بگذرد و ... قطار خاطره ها!
پذیرش کلینیک: 02177249607
نشانی ما: میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام- بعد از تقاطع آیت- ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 واحد 20
نوشته: میرموسوی(مشاور و مسئول کلینیک)
دَم دمای غروب که می شد سکوت و قیافه پدر معنای خاصی داشت، به خصوص شب های سرد زمستون؛ پدر برایم در ابتدا ابهت داشت، مادر حساب می برد، نظم در خونه برپا بود ، هر کی به کاری مشغول بود؛ می فهمیدم پدر لحظاتی قبل فرمایشاتی داشته اند. وقتی به سن نوجوانی رسیدم انگار دیگه از ابهت خبری نبود، برایم پدری شده بود سخت گیر، سرزنشگر؛ گاهی به خودم می گفتم شاید چون دخترم سخت گیری می کنه خب حق داره، اما یه وقتایی دوست داشتم سرش داد بزنم بگم زیاده روی نکن بچه که نیستم. انگار ابهت و اقتدار پدر داشت نفس های آخرشو می کشید. اون موقع نمی دونستم که نمیشه با ابهت پدر جنگید.
سال های آخر دبیرستان بودم که پدر رو خشن تر دیدم. صداشو بم تر می کرد و با لحنی جدی و پدرسالاری یکی از اعتقادات راسخ و نفوذ ناپذیر خودش و پدربزرگ را تکرار می کرد: "پدر من همیشه یه جمله می گفت دم غروب همه خونه باشند.".... استغفرا... همسایه ها چی میگن....؟ "زن! دخترت رو خیلی وقیح و بی چشم و رو بارآوردی"
اینجور وقتا مادر در گوشم پچ پچ می کرد می فهمیدم حساب کار دستش اومده، اون موقع مادر رو درک نمی کردم.
نمی دونم چرا همیشه وقتی باباها این مدلی صحبت می کنند آدم یه احساس گناهی رو تجربه می کنه؟
احساس می کنی اگه غیر این رفتار کنی انگار که از یک قانون کلی و بی چون و چرای زندگی تبعیت نکردی خلاصه اینکه اگه تکرار کنی احتمالا شب ها خواب عاق والدینی و فرزند ناخلف و سرنوشت اضطراب بر انگیز این افکار رو می بینی... اوه چه سخت
اون موقع نمی دونستم که چه کار باید بکنم کسی هم نبود با من و نسل من صحبت کنه، اما الان فهمیدم که یا مثل خواهر بزرگترم باید خودمو با خصوصیات و انتظارات پدر وفق بدم یا اینکه به روش های مختلف متوسل بشم نقش های مختلفی بازی کنم تا بتونم کارمو پیش ببرم.
الان پدر بعد سال ها همچنان زیر لب غرغر می کنه و میگه: "این دختر که آخرش کار خودشو می کنه اگه یه سر سوزن به خواهرش می رفت اینقدر من و مادرشو حرص نمی داد" وقتی در همین لحظه زیر چشمی به خواهر نگاه می کنم جز یه "والد سرزنشگر" و شخصیتی مطیع چیزی نمی بینم! و.... من که آخرش کار خودمو می کنم! با این تفاوت که پدر به غیر پدر، برایم بابایی هم هست!
صدای افتادن چیزی شبیه لیوان از آشپزخونه که اومد دفتر خاطرات رو انداحتم کنار و به چشم بهم زدنی رسیدم به آشپزخونه با خودم می گفتم باز این بچه خرابکاری کرد ناخودآگاه داد زدم: بدون اجازه به چی دست زدی مگه نگفتم حق نداری پاتو بذاری تو آشپزخونه... صورت دخترمو که دیدم انگار خودم بودم کمی قبل تر، سی سال پیش؛ تصویر پدر تو ذهنم نقش بست؛ به خودم نهیب زدم چه سعی بیهوده ای بود می خواستم نقش پدر و مادرم را ازشون بگیرم!
پذیرش کلینیک مشاوره خانواده شرق تهران: 02177249607 -- 02177450159
نشانی کلینیک: میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام-بعد از میدان صدم- ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 واحد 20
هیچ احساس کردید زمانی که مضطرب هستید انگار هر چه مطالعه می کنید کم است و در
نتیجه بیشتر می خوانید(یعنی نوعی وسواس).
............. بی فایده است یا لااقل بیشترین انرژی شما را هدر می دهد.......
اضطراب،عملکرد و کارامدی پردازش را دراطلاعات کلامی به شدت کاهش می دهد. بسیاری از دانشجویان و دانش آموزان برای کاهش آن به اشتباه به صرف زمان بیشتر برای مطالعه روی می آورند.
در حالی که پژوهش های انجام شده سال های اخیر و بررسی بالینی مراجعان نشان می دهدکه صرف زمان بیشتر به مطالعه لزوما نمی تواند به عنوان یک راهبرد جبرانی برای افراد دارای اضطراب بالا عمل کند و حتی سطح عملکرد آن را کاهش می دهد.
مرکز مشاوره شرق تهران
تهران- خیابان فرجام- تقاطع میدان صد و خیابان آیت- ساختمان پزشکان نگین. طبقه 5-واحد 20
تلفن تماس: 77249607 --77450159