به انتخاب : میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)
خشمی با کنترل
فرض کنید همانطور که دارید رانندگی میکنید و به راه خود میروید ناگهان ماشین دیگری به طرز خطرناکی جلوی شما میپیچد.
اگر واکنش فکری شما این باشد:«مرتیکهی احمق!» آنوقت باید گفت که آمادهی خشم میشوید زیرا این عبارت کوتاه بلافاصله با اندیشههای غضبناکتر و انتقامجویانهتر دنبال میشود:
«نزدیک بود بزند به من، نمیگذارم راحت فرار کنی!» همانطور که فرمان را محکم میچسبید گویی گلوی آن جوانک را گرفتهاید بند انگشتان دستتان سفید میشود، بدنتان آمادهی جنگ میشود، نه فرار. دچار لرزش و اضطراب میشوید، دانههای عرق در روی پیشانیتان مینشیند، قلبتان به تپش میافتد، عضلات صورتتان منقبض میشود. دلتان میخواهد او را بکشید.
بعد که به اندازه کافی به او نزدیک شدید از خشم منفجر میشوید و عصبانیت خود را بر سر آن راننده خالی میکنید. سپس ماشین عقبی برایتان بوق میزند چون شما سرعتتان را کم کردهاید، تا ناراحتی تان را سر آن راننده خالی کنید. خلاصه حاصل کار، فشار خون، بی احتیاطی در رانندگی است.
اکنون به جای از کوره در رفتن، بیایید با بلندنظری بیشتری به آن راننده نظر بیفکنید:«شاید مرا ندید، یا شاید دلیل موجهی برای این بی احتیاطی داشته باشد، اصلا او ناراحت و عصبی، من چرا اعصاب و روانم را قربانی شرایط و شخص ناسالمی کنم.»
بدین ترتیب خشم را با ترحم آرام میکنید، یا حداقل خشم را به تعویق میاندازید، مشکل همانطور که ارسطو گفته است ابراز خشم بجا و مناسب است و اینکه غضب بدون کنترل ما جاری نشود.
بنیامین فرانکلین چه خوب گفته است که: خشم هرگز بدون دلیل نبوده است، اما این دلیل به ندرت موجه و قابل قبول است.
کتاب هوش عاطفی، دنیل گلمن( با اندکی تغییر)
پذیرش کلینیک: 02177249607