کلینیک مشاوره و روانشناسی  شرق تهران(امین میرموسوی)77249607

کلینیک مشاوره و روانشناسی شرق تهران(امین میرموسوی)77249607

با مجوز از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره- تحت مدیریت امین میرموسوی( روانشناس مناطق عملیاتی جنوب کشور-شرکت نفت) مشاوره آنلاین، تلفنی و حضوری، خدمات تخصصی زوج درمانی و مشاوره همسران
کلینیک مشاوره و روانشناسی  شرق تهران(امین میرموسوی)77249607

کلینیک مشاوره و روانشناسی شرق تهران(امین میرموسوی)77249607

با مجوز از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره- تحت مدیریت امین میرموسوی( روانشناس مناطق عملیاتی جنوب کشور-شرکت نفت) مشاوره آنلاین، تلفنی و حضوری، خدمات تخصصی زوج درمانی و مشاوره همسران

مراقب باشید با چه کسانی ازدواج می کنید

میرموسوی(موسس و مشاور کلینیک)

این یکی را زنش دادند!!


تفاوت از زمین تا آسمان است. این دو جمله دو شکل متفاوت از زندگی را نشان می دهد؛ شاید بعضی خانواده ها زمان ازدواج با فرزندشان طوری برخورد می کنند که انگار می خواهند او را سربازی بفرستند.

بله درست است گاهی بچه ها آنقدر خانواده را کلافه می کنند که می گویند برود سربازی درست می شود. حال آنکه یک پادگان را عذاب می دهد و خبری از درست شدن نیست در مورد ازدواج هم، چنین اتفاقی می افتد. می گویند زنش دهیم فقط برود،..... مجبور است خودش را جمع و جور کند یا زنش مجبورش می کند درست رفتار کند.

حال او ازدواج کرده است. پدر و مادر نمردند و عروسی تاج سرشان را دیدند مشاور هم در قید حیات است و شاهد بدرفتاری و توهین و کتک کاری ؛ زمانی که خانم به مراکز مشاوره زنگ می زند و گزارش بدرفتاری و تهدید شوهرش را می دهد چه کاری می توان کرد؟ طبیعتا تنها راه دعوت به مشاوره است و بررسی و تشخیص؛

متاسفانه این گروه از افراد خشن هیچ همکاری را قبول ندارند و چه بسا خود را بهترین و عاقل ترین اشخاص و زبانزد در نزد فامیل می دانند که خود مشورت می دهند و منجی زندگی دیگران هستند.

قبلا هم گفتم قبل از ازدواج حتما همسرتان را دعوت کنید به مشاوره چه بسا همین اندازه بفهمیم که او دیدگاه های مشورتی را می پذیرد یا خیر.

- در برابر هر چالشی عکس العمل سریع نشان می دهد یا  تأمل می کند.

- گفتگو می کند یا با تحقیر و طرد همسر یا بیرون راندن او از خانه واکنش نشان می دهد.

احتمالا همین رفتارها در دوران مجردی وجود داشته که خانواده دست به کار شدند و به نیت اصلاح او زنش دادند. غافل از اینکه این دور و زمانه از آن زمانه های قدیم نیست که پند پذیر باشند و اصلاح پذیر، آن هم در سن پایین.

لذا همچنان توصیه می شود مشاوره پیش از ازدواج را جدی بگیرید.

 

 پذیرش کلینیک: 02177249607

صدای مشاور: 9092301285

(تماس همه روزه و ایام تعطیل از تلفن های ثابت تهران)

 

مهارت های گفتگو با همسر

 

میرموسوی(موسس و مشاور کلینیک)

هیچ چیز جای گفتگو را نمی گیرد


از رد و بدل کردن پیامک خسته شدم، هر وقت که رابطه ی مان مبهم بود یا اتفاقی می افتاد کارمان شده بود نوشتن در تلگرام و فرستادن پیامک. خودخواهانه لحن را هم در متن پیام می خواندیم و قضاوت می کردیم و احساس هایمان بالا و پایین می شد. خنده دار بود و مضحک؛ یکی اون می نوشت، یکی من، یکی اون....؛ آنقدر که گوشی را یکسره باید شارژ می کردم. 

به سن خودم نگاه کردم و موهایی که از همان جوانی رنگ سپیدش خودنمایی می کرد و هر بار که می دیدمش انگار زنگی را به صدا در می آوردند.


این بار گوشی را برداشتم تا زمانی و مکانی را هماهنگ کنم؛ دلم گفتگو می خواست.


گفتگو شفاف و واضح است؛ لحن و منظورت در حرف زدن پیداست، می نشینیم چشم در چشم نگاه می کنیم، شهامت یکدیگر را محک می زنیم.  در گفتگو، دو دوتا، چهارتا می شود نه کمتر و نه بیشتر، حساب دلمان صاف می شود پس ارزشش را دارد. و اگر "مشترک مورد نظر" وارد گود نشد.....، باز هم حساب مان صاف می شود !


https://www.facebook.com/roshangari.cs


مهارت های گفتگو ی همسران


میرموسوی(موسس و مشاور کلینیک)


گاهی زندگی فقط به یک گفتگوی خوب بند می شود، یک گفتگوی خوب تکلیف رابطه را روشن می کند یا بند دلت پاره می شود یا قرص و محکم می ماند؛ چه در کافه چه در خانه؛ مهم رو به رو نشستن و چشم در چشم صحبت کردن است. بس است دیگر اگر با خودت در کافه خلوت کردی و آرامشت شد سیگاری و فنجان قهوه ای؛ این بار سیگار و فنجان و تنهایی روح تو را می گیرد، حتی این رفتار با داستان "غار" که مریخی ها دم از آن می زنند فرق دارد کمکی نمی کند بلکه شهامتت رنگ می بازد، اعتبارت دود می شود.


درست است که گفتگو مواجه شدن با واقعیت ها هم هست، گاهی سخت است اما مواجه شو. زیر یک سقف زندگی کردن زورآزمایی نمی خواهد، منطق می خواهد، کار سختی نیست، باور کن؛ از دعوا و زورآزمایی راحت تر است. گفتگوی خوب یعنی گوش کردن دقیق، توجه به احساس های کلامی که می شنوی، کالبد شکافی انتظارها و خواسته ها و اهمیت دادن به آن.


در گفتگو  تن صدا، ژست، بلندی صدا، استفاده از کلمه های مناسب یا نامناسب و تماس چشمی آزموده می شود نه قدرت بدنی.

گاهی زندگی فقط به یک گفتگوی خوب بند می شود.....


 

با این شماره فاصله ام به تو نزدیک است: 9099071164


پذیرش: 02177249607


https://www.facebook.com/roshangari.cs


محک یا حماقت




میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)


محک یا  حماقت


"وقتی یک دیوانه سنگی را به درون چاه می اندازد، هزار عاقل هم نمی تواند آن را دربیاورد"


زرنگی زیاد یا "خود را با تجربه نشان دادن" در بسیاری مواقع دردر ساز است چه حتی از سوی برخی متخصصان در سایر کلینیک ها.

به نظر می رسد عکس فوق بهانه خوبی باشد تا نتیجه این راهنمایی ها را نشان دهد

دو نفر با هم رابطه ای را آغاز می کنند. پسر وقت زیادی می گذارد به نظر بسیار عاطفی است، طی یک زمان مشخص و هر روز تماس تلفنی برقرار می کند گویی در تعبیر عامه او هم "وا داده است" و بسیار داغ است و چه بسا فروکش کند. البته این تعبیر درست نیست اما دعوت می کنم ادامه ماجرا را بخوانید متوجه می شوید برخی با ظاهری "بالغانه گرفتن" سعی می کنند خود را پخته نشان دهند.

همین باعث می شود خانم به توصیه ی متخصصی به رابطه بگوید "نه"


چرا؟ پاسخ ساده است اما در ظاهر پوششی از تجربه به روی خود دارد. ظاهرا فرد "متخصص نما "جواب داده است: جواب رد بده تا ببینی طرف مقابل تو از کوره در می رود یا خیر؟ اگر بهم ریخت به درد ازدواج نمی خورد. مچش را گرفتی.

این پاسخ خطرناک می تواند حوادث زیادی را رقم بزند شاید منجر به خودکشی شود؛ می تواند منجر به فحاشی و مشاجره های بسیار بدی شود؛ چه بسا دامنه درگیری را گسترش دهد. که البته پرونده های جرائم، این موارد را هم در بر می گیرد. این اتفاق ها به دلیل تاثیر مخرب هیجان ناشی از هیجان عشق است که گاه باعث می شود شخص شیفته (با یک دل نه، صد دل) نتواند واکنش های خود را به موقع کنترل کند.


"جواب رد دادن و حال بد طرف مقابل" لزوما نشان نمی دهد که رابطه امتحان خود را پس داده و خانم خود را از رابطه کنار بکشد و خود را پیروز بداند. تنها چیزی را که می تواند ثابت کند همین واکنش طبیعی فیزیولوژی مغز است!


این جمله را بارها شنیده ام: "شما دو نفر گفتین ، خندیدین و خوش گذشته بهتون حالا امتحانش کن ببین چطور واکنش نشان می دهد." و بارها به دنبال بیان این جمله ی" والدگونه" و محک زدن یک مرد توسط خانم یا بالعکس چنان دعوایی در عمل اتفاق افتاده که جمع کردن آن توسط یک یا چند مشاور هم امکان پذیر نبوده است و دو نفر چنان لطمه ای خوردند که قید ازدواج را زده اند. اگر می خواهید کسی را محک بزنید،

- حتما باید معیاری داشته باشید؛

- دست روی دکمه های حساس طرف مقابل گذاشتن، به دنبالش آرامش نیست.

- این سوءاستفاده است؛

- خودتان را خوب بشناسید. شاید شما به شدت عصبی هستید و در ذهن طرف مقابل تان این طور شناخته شده اید. وقتی آستانه تحمل یک مرد یا زن را در چنین شرایطی می سنجی شاید در ذهن او" بیمار بودن" تو تایید بگیرد و چه بسا در آینده برای اعتبار تو هم بد شود و شاید اتفاقا یک شخص از این امتحان احمقانه- به باور تو- سربلند بیرون بیاید اما از فردا او باشد که به تو می گوید نه!

این روزها در این جامعه بسیاری از افراد آستانه تحملشان پایین است ما چندان سطح مناسبی از سلامت روان در زندگی مان نداریم. توصیه می کنم ناشیانه دست به کار نشوید.

 

 تلفن پذیرش کلینیک: 02177249607

صدای مشاور تهران و شهرستان: 9099071164

صدای مشاور تهران: 9092301285

(تماس از تلفن ثابت بدون پیش شماره همه روزه و ایام تعطیل)


 

ضعف مهارت های گفتگو(2)


میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)


بیا بریم" رو در رو" کنیم


متاسفانه ضعف در گفتگو بین زن و شوهران جوان همچنان از مهم ترین مشکلاتِ مراجعان من در کلینیک است که وقتی دچار بحرانی می شوند در رفتارشان کاملا آشکار است و منجر به دعواهای بدی می شود. یکی دیگر ازاین ضعف های گفتگو در بین زن و مرد اصطلاح "رو در رو" کردن است، حتما شنیده اید! 

 وقتی مشاجره بین دختر و پسر بالا می گیرد و یکی از طرفین، برخی حرف ها یا رفتارهای خود را انکار می کند یا وقتی پای شخص سومی وسط است برای گرفتن شاهد یا اثبات مقصر بودن به این روش روی می آورند؛ نوعی تهدید، مقصر ساختن دیگری، یا برعکس اثبات بی گناهی خود ، از اهداف این ترفند است.


این روش غالبا جز بالا بردن تنش، ایجاد ناامنی و بر هم خوردن زندگی زوج یا خانواده ای دیگر حاصلی ندارد این رفتار از الگوی بحث سالم پیروی نمی کند.

 اگر آنقدر در یک رابطه نشانه های بی اعتمادی یا دروغ وجود دارد که نیاز می بینیم اصطلاحا "رو در رو" کنیم تنش به مرحله جدی رسیده و دیر یا زود احتمال بهم خوردن رابطه وجود دارد توصیه می شود از این کار خودداری کرده و خانواده را به محکمه و تشخیصِ مشکلاتِ رابطه را از طریق "شاهد گرفتن" حل و فصل نکنید و از متخصص کمک بگیرید.


پذیرش کلینیک:02177249607

اینستاگرام: Moshaver_e_rooz

راهنمای ازدواج و زناشویی


نوشته: میرموسوی(موسس و مشاور کلینیک)


 مجرد بمان یا دنیای زنانه / مردانه را بپذیر 


نحوه برقراری رابطه مهم است وقتی به درون رابطه می روی دیگر مجرد حساب نمی شوی، یا مجرد بمان یا دنیای جنس مخالفت را بپذیر، تحقیر نکن، طوری رفتار نکن که گویی حاضر نیستی همکاری کنی که تافته جدا بافته ای از زندگی مشترک هستی؛

وقتی به قصد ازدواج وارد رابطه می شوی لج بازی را کنار بگذار، غرور جایگاهی ندارد، چشمت را باید به رو خیلی چیزها ببندی اگر نه، سنگ روی سنگ بند نمی شود.

اگر فکر می کنید در ارتباط و گفتگو با همسر می توانید حرف خود را با جنجال به کرسی بنشانید، تهدید کنید، قشرق بپا کنید، ارتباط کلامی را آلوده کنید، من حرفی ندارم انجام دهید اما بدانید دیر یا زود نتیجه عکس خواهید گرفت شما نمی توانید کسی را شبیه خود کنید نمی توانید کسی را مطیع سازید؛

و بر عکس هر چه منطق قوی تری داشته باشید در کنار درک احساسات همسرت، کمک می کند تا نسبت به شما مهربان تر و انعطاف پذیر تر باشد.

در غیر این صورت تنها می شوی، هم تو و هم همسرت؛ 

نزد من می آیید و خانم گله می کند از ارتباطی که فقط سکس هست و هیچ کلامی ، مدیریتی و عاطفه ای وجود ندارد.

خب این که نشد ازدواج مرد حسابی، این کار را همه انجام می دهند چرا اصلا ازدواج کردی؟

این ارتباط را به روش های دیگر هم می توانستی انجام دهی! تو زناشویی را پذیرفتی که اگر قرار است از سکس لذت ببری و لذت بدی، با این شرط که قوانین رابطه ی پایدار با همسرت را بلد باشی همه اش به سکس ختم نمی شود.

از این جا به بعد می گویم به بخش مردانه خوش آمدین لطفا پس از یک جلسه مشترک آقا و خانم، آقایان تنها به کلینیک بیایند تا کمی بیشتر در این باره گفتگو کنیم.


 پذیرش کلینیک: 02177249607


عقل کل بس است؛ خانم ها رو سفید از آب درآمده اند!!!

 


نوشته: میرموسوی(موسس و مشاور کلینیک)



عقل کل بس است؛ خانم ها رو سفید از آب درآمده اند!!!

 

این روزها بگو و مگو و مشاجره بین زن و شوهر ها حکایت از ماجرایی تازه دارد، حالا دیگر عامل بیشتر نزاع های خانوادگی، آقایان هستند. بله صحبت از نزاع است نه صحبت منطقی، نه بحث عاقلانه؛ بماند که فقط کلام نیست که این روزها از عفت خارج است، طرز رفتارت هم که بدون مطالعه و آگاهی است از عفت خارج شده؛"چهاردیواری اختیاری" به معنی هر کاری و هر طور رفتاری نیست.


اگر نقطه ضعف نشان دهی اول سراغ سطح تحصیلاتت نمی روم بلکه درک تو را از فرهنگ می سنجم، همین که اهل مطالعه نباشی، خودش یک امتیاز منفی است، فرقی نمی کند چه قدر کتاب می خوانی، بخوان چه کمتر از من چه بیشتر؛


- جامعه از تو نمی خواهد کتاب بخوانی، به هزار و یک دلیل، اما تو فریب نخور. نگو به چه درد می خورد؛ بخوان و  فکر کن. چیزی که از تو سالهاست گرفته شده و تو این را هم متوجه نشدی. اصلا به همین دلیل که اقساط زیادی داری و صبح تا شب باید بدوی تا چک هایت پاس شود و قسطی برایت پرداخت نشده باقی نماند، قرار است که باعث شود تو کتاب نخوانی و ندانی «فرهنگ گفتگو و مذاکره» یعنی چه

 

از مطالعه قرار نیست این نتیجه را بگیرم که علم بهتر است، اما می خواهم نتیجه بگیرم که فرهنگ مطالعه، فرهنگ درست حرف زدن است و در عین حال بالغانه خواسته ها و احساسات خودت را بیان کردن.


وقتی به عنوان یک مرد به همسرت می گویی من از مشاور بیشتر می فهمم، دقیقا به آگاهی تو شک دارم. برایت متاسفم و آن خانمی که فریب تو را خورد و حالا یک تنه باید زندگیت را جمع کنم وقتی همکاری نمی کنی.

 

از در که وارد کلینیک می شوی با اولین نشست و برخاستت دستم می آید چند مرده حلاجی.

 

-جالب است همین آقایان که فرقی ندارد مهندس هستند یا نه، بارها شده چنان به اطرافیان خود مشورت می دهند اعم ازمحرم و نامحرم که من که در این حرفه تحصیل کرده ام به خود اجازه نمی دهم در هر شرایطی و به هر کسی راهنمایی دهم.


عقل کل بس است؛ خانم ها رو سفید از آب درآمده اند!!!


صدای مشاور تهران: 9092301285


مشاوره تلفنی تهران و شهرستان: 9099071164

 


مشاوره ازدواج

نوشته : میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)



مشاوره ازدواج


یک نکته از هزاران نکته پیش از ازدواج


این روی سخنم با خانم هاست، اگر دوره آشنایی را با کسی آغاز کردید که در پاسخ به این اظهار نظر که بهتره: برویم پیش مشاور؛ می گوید: مشاور نمی فهمه... من خودم بهتر از هر کسی می فهمم یا اینکه بعضی آقایان می گویند ما دو تا آدم عاقل، نیاز به مشورت نداریم...

 

از این افراد حذر کنید و در فرایند آشنایی یک امتیاز منفی برای او حساب کنید. 

من که مشاور هستم در برخی تصمیم گیری های مهم به همراه همسرم به مشاوری دیگر مراجع می کنم اینکه کسانی که در این رشته تحصیل نکرده اند، با وجود اینکه تحصیل کرده اند و لیسانس و فوق لیسانس  و دکتری همین مملکت هستند، چطور با این قاطعیت و اعتماد به نفس هر گونه مشورتی را رد می کنند، جای شگفتی دارد و افراد خطرناکی هستند.

 

اهمیت این موضوع زمانی روشن می شود که مثل این روزها که خانم هایی تماس می گیرند و از مشکلات خود در رابطه با همسر می گویند و در ادامه این جمله را می شنویم که شوهرم مشاور را قبول ندارد و همکاری نمی کند.

 

متاسفانه پاسخ ما این است که از همکاران ما انتظار کمک نداشته باشید.

 

پس برای این که این جمله مایوس کننده را از ما نشنوید تقاضا دارم:

 

 حس همکاری و مشارکت، قدرت تأمل در پاسخ دادن، نه پاسخ عجولانه دادن در طرف مقابل را بسنجید. 

هیچ کدام ما از مشورت بی نیاز نیستیم حتی اگر طرف مشورت دهنده تبحر نداشته باشد و نتیجه خوبی نگیریم اجازه نداریم این طور قضاوت کنیم که همه مشاوران خوب نیستند و ...

 

به هر حال باز هم تاکید می کنم از انتخاب افرادی که خود را بی نیاز از مشورت می دانند به عنوان همسر بپرهیزید.

 


 

  کلینیک مشاوره شرق تهران: 77249607--77450159


نشانی کلینیک: میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام-بعد از میدان صدم- ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 واحد 20

هنوز نگرانی....؟



میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)



هنوز نگرانی....؟



یک شخصِ نگران استاد خوبی است.

او آمادگی کافی برای روبه رو شدن با بدترین ها را دارد. چه بدترین هایی که در فال قهوه خود پیدا کرده است چه بدترین هایی که در شایعه ها شنیده است. حتی در مورد نشر اخبار روز؛


اخبار وقایع روز مثل شنیدن در مورد شیوع بیماری آنفلانزای خوکی و احتمال بالا رفتن مرگ و میر هم می تواند در مورد اشخاص مضطرب به شدت اثرگذار باشد.


در مورد نگرانی در همین وبلاگ صحبت کردیم باز هم مرور می کنیم.

تلاش برای آمادگی در برابر احتمال های بد یا تهدید کننده ، نگرانی نامیده می شود.

ممکن است گاهی احساس خوبی باشد بدون شک آمادگی چیز بدی نیست اما زیاده روی در آن طوری که بیقراری مداوم به همراه داشته باشد یا به نحوی روال زندگی شما را مختل کند و هر روز یا بیشتر اوقات در ذهن شما کشمکش موج بزند، اصلا خوب نیست.

زیرا احساس می کنی زنجیره ای از افکار تکراری و غیر قابل کنترل که توجه اش به سمت پیامدهای منفی در آینده است در ذهنت موج می زند. 

می شود گفت وقتی نگران هستی، راه حل های مختلف را پیرامون حوادث در ذهن خود مرور می کنی که چندان حاصلی ندارد و تمام شدنی نیست.


توصیه می کنیم حتما اضطراب و نگرانی خود را کنترل کنید زیرا اگر کنترل نشود:


- نگرانی توجه شما را معطوف به تهدید و خطر نگه می دارد.


- کم کم احساس درماندگی می کنید زیرا کنترل آن سخت به نظر می رسد.


- حس ابهام همچنان به قوت خود باقی می ماند زیرا نگرانی معطوف به آینده است  و حتی من که مشاور هستم کنترلی روی آینده ندارم پس تصمیم می گیرم به تکرار ذهنی آنچه که حاصل مثبتی ندارد، نپردازم.


..... شما هم همین کار را بکنید.



تلفن پذیرش: 02177249607

 

سایه ای به نام خجالت



میرموسوی




سایه ای به نام خجالت



شخصی می گفت: نباید خجالتی باشم. زشته آخه تو این سن...30 سالمه از خودم بدم میاد...

گفتم: پس خجالتی بودن باعث شد کلا از خودت بدت بیاد !

از خودت بدت آمد چون خجالتی هستی؟..... یعنی خجالتی بودن کل وجود تو را پوشاند؟ از سر تا پا؟ که نتیجه گرفتی از خودم بدم میاد.

گفت: آخه دیگران می فهمند، زشته.

گفتم: خب بفهمند... تا الان نفهمیدن. کجا نوشته زشته؟

جواب داد: نمی دونم ...شاید..حتما... چون بعضی ها بهم گفتن.

گفتم: خب چه اتفاقی افتاد؟  

پاسخ داد: اتفاق خاصی که نیفتاد...

گفتم: مگه خجالتی بودن یک فاجعه است؟ قانونی نقض کردی؟ حقوقی از کسی از بین رفت؟ یکی از قوانین دنیا  و جهان هستی را نقض کردی؟

پاسخ داد: نه

گفتم: پس چرا این همه سخت توصیفش می کنی و کل خودت را زیر سوال می بری؟  این طور که تو در مورد تصورت از خودت نتیجه می گیری ناراحتی خودتو مرتب تقویت می کنی

و اینکه وقتی می گویی نباید خجالتی باشم، سه تا مشکل ایجاد می کنی:

اول اینکه باید هم با خجالتی بودنت بسازی.

دوم اینکه هم احساس شرم و حقارتی که به خودت تحمیل می کنی را بپذیری. چون مرتب به خودت می گویی نباید این گونه باشم. پس شرم و احساس گناه رو بیشتر می کنی.

سوم، با این کار یک چرخه افکار وسواس گونه و تکرار شونده در ذهنت ایجاد می کنی که : "من نباید خجالتی باشم" و تکرار این عبارت......  یک چرخه وسواس گونه فکری که سخت به تو می چسبد. در حالی که می توانی نتیجه بگیری که از این مشکلت صرفا ناراحت هستی، چون فهمیدی که قانونی نقض نکردی، جرمی مرتکب نشدی، آبرویی هم نرفت. غیر از اینه؟ اگر می دانی که کل وجود تو را در بر نمی گیرد پس انتظار دارم احساس بهتری درمورد خجالتی بودن داشته باشی، راحت تر بپذیری تا ذهنت کمی آسوده تر باشه هرچه با تاکید هر مشکلی رو نظاره کنی به جای بهتر شدن ذهن تو روی آن حساس تر می شود.



تلفن پذیرش:02177249607

مشاوره تلفنی تهران و شهرستان:9099071164

(تماس از تلفن های ثابت تهران و شهرستان بدون پیش شماره)

اضطرابی که از پا در می آورد....



نوشته: میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)


اضطرابی که از پا در می آورد....




همه انسان‌ها هر از گاهی دچاراضطراب می‌شوند ولی این حس به تدریج می‌تواند افزایش یابد یا حالت مزمن پیدا کند برای همین معمولا می گویم اضطراب بیماری موذی است.

در حال حاضر اضطراب یکی از شایعترین انواع بیماری‌های روانی به شمار می‌رود و از جمله نشانه‌های آن می‌توان به از دست دادن بی دلیل آرامش، سرخوردگی، فشار یا رفتارهای عصبی اشاره کرد و در صورت تداوم، نشانه های جسمانی در فرد مبتلا ظاهر می شود و این مساله حتی روی سیستم قلبی عروقی تاثیر می‌گذارد. این یعنی خطر، به سادگی قابل درمان نیست و زمان می برد طبیعتا هزینه بیشتری برمی دارد. مگر اینکه صرفا انتخاب کنیم که تا عمر داریم دارو بخوریم.


کمی در مورد مغز مضطرب بدانیم؛


واکنش های اضطرابی می تواند به سرعت عملکردهای بخش جلو پیشانی مغز را متوقف کند. یعنی جایی که بیشترین توانایی های شناختی ما از قبیل  تمرکز، برنامه ریزی، تصمیم گیری، قضاوت و توانایی در بازیابی خاطرات را در بر می گیرد و  در شرایط آرامش یعنی وقتی همه چیز خوب پیش می رود قشر جلو پیشانی به عنوان مرکز کنترل عمل کرده و احساسات و انگیزه های ما را تحت کنترل در می آورد اما این بخش شدیدا به اضطراب و نگرانی های روزمره حساس است.

نوروفیدبک موجب می شود تا عملکرد مغز  به سطح مطلوبی برسد؛ بی دلیل نیست گفته اند خوشبختی، یعنی نظم در مغز. وقتی امواج مغزی در سطح مطلوبی از نظم باشند رفتار فرد اصلاح می شود، پاسخ او و تصمیم گیری هایش منطقی می شود، هیجان او کنترل شده در نتیجه مهارت حل مساله تقویت می شود.

هدف نوروفیدبک بهنجار کردن فرکانس های عصبی نابهنجار به وسیله افزایش آگاهی بر الگوهای EEG نرمال شده است.


البته این بخشی از کار است یقینا علایم بالینی مراجع وقتی از سوی درمانگر چک می شود برنامه ریزی لازم برای کاهش علایم منفی انجام می گیرد مثلا می دانیم که الگوی خواب یک شخص مضطرب باید اصلاح شود و تا نتیجه مطلوب از این بخش به دست نیاید، ادامه درمان بی فایده ست، بهداشت خواب مهم است و کیفیت آن سرنوشت روز بعد ما را رقم خواهد زد.



تلفن پذیرش کلینیک مشاوره شرق تهران: 02177249607  -- 02177450159


 

اضطراب ، اضطراب می آورد




میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)


اضطراب ، اضطراب می آورد


اگر مطالب قبلی را خوانده باشید یا به هر شکلی اطلاعات عمومی خوبی در مورد اضطراب داشته باشید با ویژگی های اضطراب آشنا شده اید. اما این بار خیلی کوتاه به ویژگی دیگری از اضطراب می پردازیم.

 

اضطراب، اضطراب می آورد؛ اضطراب و فشار روانی ممکن است به چرخه ای معیوب و تکرار شونده تبدیل شود. برای مثال، دانش آموزانی که نزدیک امتحان خیلی مضطرب می شوند و از نگرانی اینکه امتحانشان را خراب کنند نمی توانند درس هایشان را مرور کنند، و متمرکز مطالعه باشند؛ ناگهان متوجه می شوند که درسشان را نخوانده اند درحالی که زمان از دست رفته و چیزی به امتحان نمانده ؛ این امر باعث می شود که بیشتر نگران و مضطرب شوند و بیشتر وقتشان را صرف افسوس خوردن و حرص زدن می شود. اگر ادامه پیدا کند، گریه و به خواب نرفتن و از خواب پریدن از نشانه های مهم اضطراب می شود.

 

بارها در بین مراجعانم دیدم که نگران تجربه اضطرابی که در گذشته برایشان اتفاق افتاده هستند؛ بنابراین گاهی هم نگرانی درباره اتفاق بعدی یا حمله اضطرابی بعدی هم باعث ادامه اضطراب می شود. مثلا با خودمان می گوییم اگر مثل دفعه قبل به شدت مضطرب بشم چی؟

 

 این فکر اگر قابل کنترل نباشد و ادامه پیدا کند می تواند فرد را از نظر فکری و هیجانی بهم بریزد. این افراد می بایست سریعا برای دریافت کمک از متخصص اقدام کنند.


 

پذیرش کلینیک:02177249607 


مشاوره تلفنی تهران و شهرستان: 9099071164


(تماس همه روزه و ایام تعطیل از ساغت 9 صبح الی 11 شب از تلفن های ثابت تهران و شهرستان)

باورهای اشتباه به جای درمان، حالمان را بد می کند.




نوشته: میرموسوی(مشاور و موسس کلینیک)


باورهای اشتباه به جای درمان، حالمان را بد می کند.

 

این مطالب را بر اساس تجربه های هر چه بیشتری که با مراجعان دارم می نویسم امیدوارم به دقت مطالعه کنید.

 

روی سخنم بیشتر با والدین یا کارفرمایان یا افرادی که به نحوی با فرد بیمار سر و کار دارند، می باشد. یکی از این مشکلاتی که باعث شد تا این مطلب را بنویسم اختلالات خلقی، برخی اختلالات شخصیت که باعث می شود فرد مبتلا دچار بی ثباتی خلقی، واکنش های آنی و شدید و از کوره در رفتن ها و رفتارهای مخربی از این قبیل شود. همه می دانیم که وقتی فردی دچار بهم ریختگی هیجانی است، پای تفکر منطقی و چاره اندیشی عاقلانه می لنگد. بدون تردید این افراد خیلی کارها انجام می دهند، خیلی راه حل ها را پیش می گیرند اما به احتمال زیاد اوضاع بدتر می شود.

 

 اگر فرد بیشتر اوقات چنین وضعیتی در زندگی گذشته خود داشته، و در خیلی از مواقع اعم از رانندگی، مشاجرات روزمره، تصیم گیری های مهم، واکنش های شدید داشته و دارد، و این سابقه طولانی است و زیاد اتفاق می افتد و بیم هر حادثه ای می رود رک و راحت می گویم درمان این افراد باید زیر نظر یک تیم درمانی باشد و صرفا از طریق تحت نظر بودن مداوم روانپزشک و روانشناس بالینی و در صورت نیاز مشاور خانواده صورت می گیرد. 

 بهتر است افرادی که مراقب اینها هستند(والدین، همسران، کسانی که با بیماران سر و کار دارند مثل کارفرمایان) از این که فقط به روانپزشک یا فقط روانشناس مراجعه می کنند، خودداری کنند. اگر چنین است امیدی به درمان یا بهبود اوضاع نداشته باشند جز برای مدتی کوتاه.

 

متاسفانه، یک باور اشتباه که از نداشتن علم کافی ناشی می شود این است که بارها شندیم آقایی یا خانمی به همسر خود یا فرزند خود می گوید: «اگر درمان قرار بود موثر باشد همان دو سه جلسه اول اثر می گذاشت، پس دیگر ادامه نده.»

 

در مورد این واکنش این جانب به عنوان مسئول کلینیک شخصا یک جواب دارم:


مراجعان محترم در صورتی که برای تصمیم گیریِ درمان به خاله، دعا نویس، عمه، مادر شوهر یا شوهر مراجعه کرده اید، دیگر در این کلینیک ویزیت نخواهید شد و لطفا برای ادامه درمان به همان عمه، خاله، دعانویس، مادر شوهر یا شوهر محترم مراجعه نمایید.


در مورد این اختلال با علایمی که گفته شد با دو یا سه جلسه کسی نتیجه نخواهد گرفت.



تلفن پذیرش کلینیک: 02177249607


 

بچه که بودم خیلی چیزا رو نمی دونستم...


نوشته: میرموسوی(مشاور و مسئول کلینیک)

دَم دمای غروب که می شد سکوت و قیافه پدر معنای خاصی داشت، به خصوص شب های سرد زمستون؛ پدر برایم در ابتدا ابهت داشت، مادر حساب می برد، نظم در خونه برپا بود ، هر کی به کاری مشغول بود؛ می فهمیدم پدر لحظاتی قبل فرمایشاتی داشته اند. وقتی به سن نوجوانی رسیدم انگار دیگه از ابهت خبری نبود، برایم پدری شده بود سخت گیر، سرزنشگر؛ گاهی به خودم می گفتم شاید چون دخترم سخت گیری می کنه خب حق داره، اما یه وقتایی دوست داشتم سرش داد بزنم بگم زیاده روی نکن بچه که نیستم. انگار ابهت و اقتدار پدر داشت نفس های آخرشو می کشید. اون موقع نمی دونستم که نمیشه با ابهت پدر جنگید.


سال های آخر دبیرستان بودم که پدر رو خشن تر دیدم. صداشو بم تر می کرد و با لحنی جدی و پدرسالاری یکی از اعتقادات راسخ و نفوذ ناپذیر خودش و پدربزرگ را تکرار می کرد: "پدر من همیشه یه جمله می گفت دم غروب همه خونه باشند.".... استغفرا... همسایه ها چی میگن....؟ "زن! دخترت رو خیلی وقیح و بی چشم و رو بارآوردی"


اینجور وقتا مادر در گوشم پچ پچ می کرد می فهمیدم حساب کار دستش اومده، اون موقع مادر رو درک نمی کردم.

نمی دونم چرا همیشه وقتی باباها این مدلی صحبت می کنند آدم یه احساس گناهی رو تجربه می کنه؟


احساس می کنی اگه غیر این رفتار کنی انگار که از یک قانون کلی و بی چون و چرای زندگی تبعیت نکردی خلاصه اینکه اگه تکرار کنی احتمالا شب ها خواب عاق والدینی و فرزند ناخلف و سرنوشت اضطراب بر انگیز این افکار رو می بینی... اوه چه سخت


اون موقع نمی دونستم که چه کار باید بکنم کسی هم نبود با من و نسل من صحبت کنه، اما الان فهمیدم که یا مثل خواهر بزرگترم باید خودمو با خصوصیات و انتظارات پدر وفق بدم یا اینکه به روش های مختلف متوسل بشم نقش های مختلفی بازی کنم تا بتونم کارمو پیش ببرم.


الان پدر بعد سال ها همچنان زیر لب غرغر می کنه و میگه: "این دختر که آخرش کار خودشو می کنه اگه یه سر سوزن به خواهرش می رفت اینقدر من و مادرشو حرص نمی داد" وقتی در همین لحظه زیر چشمی به خواهر نگاه می کنم جز یه "والد سرزنشگر" و شخصیتی مطیع چیزی نمی بینم! و.... من که آخرش کار خودمو می کنم! با این تفاوت که پدر به غیر پدر، برایم بابایی هم هست!



صدای افتادن چیزی شبیه لیوان از آشپزخونه که اومد دفتر خاطرات رو انداحتم کنار و به چشم بهم زدنی رسیدم به آشپزخونه با خودم می گفتم باز این بچه خرابکاری کرد ناخودآگاه داد زدم: بدون اجازه به چی دست زدی مگه نگفتم حق نداری پاتو بذاری تو آشپزخونه... صورت دخترمو که دیدم انگار خودم بودم کمی قبل تر، سی سال پیش؛ تصویر پدر تو ذهنم نقش بست؛ به خودم نهیب زدم چه سعی بیهوده ای بود می خواستم نقش پدر و مادرم را ازشون بگیرم!



پذیرش کلینیک مشاوره خانواده شرق تهران: 02177249607  -- 02177450159

نشانی کلینیک: میدان رسالت- خیابان هنگام- خیابان فرجام-بعد از میدان صدم- ساختمان پزشکان نگین-طبقه 5 واحد 20